نظرات 12 + ارسال نظر
یک دوست شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ق.ظ

یه سوال دارم صادقانه هم جواب بده ! شما تا حالا تجربه اش ! را هم داشتین یا نه ؟ چون تجربه هات از یه ادم ۳۵ ساله بیشتر است .

یک زن تا زمانیکه موقعیتی را لمس نکند با تمام وجود نه از آن مینویسدُنه حرف میزند!:)

یک دوست شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ق.ظ

ممنون.خوشم میاد که خیلی خوب این موقعیتها را انقدر رمانتیک وزیبا وبهتر بگم زنانه بیان میکنی که ادم دوسستشون داره وباهاشون رابطه برقرار میکنه وبعضی مواقع ازشون لذت میبره ! وبعضی اوقات هم ادمو حشری ! میکنه

پانی شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ق.ظ

هومممم... زبان یا انگشت ...

سوفی شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ق.ظ

من همیشه میخونمت ولی هیچ وقت حرفی برای گفتن ندارم ..
راستی به جای نقطه عنوان وبلاگت اسم اصلیش رو بنویس و بعد سایز فونتت رو صفر کن بعد میتونی رنگشم همرنگ پس زمینت کنی که اصلا مشخص نباشه و توی نوار عنوان صفحت لازم نباشه نقطه بزاری ..
ببین میشه ؟؟

نشد عزیزم.
فونتش کوچیک نشد اصلا.حالا به دوستم میگم ببینم میتونه یا نه.اون زحمت اینکارا رو برام کشیده.

آنی شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ

علت اینکار چیه؟!:ی


پیچ و مهره رو خوب اومدی :)))

No One شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ http://120488.persianblog.ir

وبلاگ پیچ و مهره رو تبلیغ کردیا توو این پست ! برو پولشو بگیر ! :دى

اتفاقا داشتم مینوشتم همه ش به یادشون بودم!

تحفه خانوم شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://kfasheghoooneh.blogfa.com

بوس...با احترام....

مرسی:*

من یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ق.ظ http://www.arrazz.blogfa.com

یعنی کسی جز تو می تونه اینهمه مختصر و زیبا یه لحظه ی گرم رو توصبف کنه ؟!! بوســـ...

:)

آرش یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ

ای جنده ترسوی بدبخت
چرا کامنت روشن گرانه من رو تایید نکردی
هرچند خوشمان آمد این نشانه ترس از تاثیر اونه مگه نه؟؟

...
شما برای پست ۶۷ کامنت گذاشتید و میتونید برید ببینید که تایید کردم!اینو هم تایید میکنم. یاد بگیرید احترام به دیگران چیز بدی نیست!

آنی یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

فقط کامنت من بی جواب موند.!

منظوری نداشتم.
آخه متوجه سوالت نشدم.یعنی چی علت اینکار چیه؟علت کدوم کار؟

No One یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ http://120488.persianblog.ir

انگشتو میگـه ! می گه چرا داره می کـنه ؟ D: خو خشن دوس داره حتمن ((:

استغفرا...!چه سوالا میپرسین شماها!بزنم خودمو بکشم از دست این سوالاتون پدر سوخته ها؟!

مهتاب دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ق.ظ http://zendegi-forsat.blogfa.com

ای به تقویم دلم از همه تکرارترین
یار را در شب تردید خریدارترین
پای بردار که از خانه برون باید رفت
مست و آشفته به صحرای جنون باید رفت
باید از چشمه ی اشراق وضو تازه کنیم
مکتب عشق در این شهر پر آوازه کنیم
ما همانیم که عاقل به ره خانه شدیم
جامه ی عقل دریدیم و به میخانه شدیم
پس بیا در سفر صبح نمک گیر شویم
در دل شعله ور عشق به زنجیر شویم
خیز تا جلگه ی آیینه سفر باید کرد
در میان شب این قوم سحر باید کرد
دگر از رعشه شبهای جنون باکی نیست
از تب و زلزله و آتش و خون باکی نیست
جرعه ی صبر بنوشید که ره در پیش است
عود و اسپند بیارید که مه در پیش است
ره دراز است در این شب نفسی تازه کنید
شهر توفان زده ی عشق پر آوازه کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد