نظرات 4 + ارسال نظر
سعید(یادگارهای یک درخت) یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ق.ظ

و ای کاشهای که تمامی ندارد انگار

اشک یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ http://element4xtazi.blogfa.com

مثل اینکه کمی دلگیرم

گاه و بیگاه دلم میگیرد

راه سختی ست رسیدن تا او

من از این راه دلم میگیرد

دست من نیست که پر بارانم

خواه و نا خواه دلم میگیرد

<یه غریبه>

تحفه خانوم یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ب.ظ http://kfasheghoooneh.blogfa.com

بوس

کم کام دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ق.ظ

سلام با اجازه شما وخانومی ! من باهاش (همسرم) صحبت کردم وبرای امدن به اینجا اجازه گرفتم !! وب شما را هم نشونش دادم واز نوشته هایتان خوشش اومد و گفت سر بزن ! اما کامنت نذار ! حالا بنظر شما من چکار کنم؟

D:
چه جالب!
والا شما مختارید.شما خواننده اید نه من!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد